پسر تنبل من
٢٢/٠٤/١٣٩٠
پسرک نازم امروز تونستی بدون کمک روی چهار دست و پات وایسی
همه هم سن و سالات تو فامیل کم کم دارن از دیوار میگیرن و راه میرن اما تو تازه امروز تونستی خودتو روی چهار دست و پات نگه داری البته من کاری به حرف دیگرون ندارم بالاخره هر بچه ای خصوصیات خودشو داره منم میزارم به حساب تنبلی پسرونه ات....
دلم خیلی برات غش میره وقتی روی دستهای نحیف و کوچولوت بلند میشی و بعد یکمرتبه جفت زانوهاتو بلند می کنی و با تعجب سرتو میندازی پایین و از زیر شکمت پاهاتو نگاه می کنی، بعد از چند ثانیه هم خسته میشی و سرتو میزاری زمین...
اولین دفعه هم که این کارو کردی نگاه همه کردی و از ته دل جیغ کشیدی و همه برات کف زدن تو هم یهو ترسیدی و گریه کردی
قربونت بشم مامانی چقدر آروم و پیوسته داری بزرگ می شی و من هر روز بیشتر از روز قبل بهت وابسته میشم امیدوارم خدا هیچوقت منو و تو بابایی رو از هم جدا نکنه