محمدو حسین و کارهای جدید
این روزها خیلی زودتر از اون چیزی که فکر میکردیم داره می گذره نه من نه بابا باورمون نمیشه یک سال و پنج ماه از تولد نی نی کوچولومون -که حالا دیگه واسه خودش سری شده تو سرا- گذشته
حالا دیگه وقتی بابا بهت میگه نی نی کوچولو زود واکنش نشون میدی و منو بابایی که دوست داریم پشت همه حرکات کودکانه ات برای خودمون یه دنیا تعبیر و تفسیر بزاریم فکر میکنیم معنی این واکنش تو یعنی اینکه تو دیگه دوست نداری نی نی کوچولو صدات کنن
حالا دیگه هر وقت من یا بابا می خوایم بریم بیرون از خونه باید کسی که میمونه خونه سرگرمت کنه تا پشت سرمون گریه نکنی
یاد گرفتی وقتی داری یه جا تو خونه آتیش می سوزونی و شیطنت میکنی و من که یهو چشمم بهت میفته و داد میزنم دستاتو باز کنی و بدو بدو بیای بغل خودم تا به همه حتی خود من ثابت کنی هرجا مامان هست هیچ چیز نمیتونه شادی کودکانه ات رو ازت بگیره
یاد گرفتی همینکه کلیدی تو قفل در می چرخه بلند سلام (لَلام) بدی چون مطمئنی یه آشنا پشت دره
میتونی دستت رو بلند کنی و روی پنجه هات بایستی و بعدش از روی کابینت یا میزتلویزیون اون چیزی رو که می خوای برداری و تازه پا رو از این هم فراتر گذاشتی چون چند روز پیش در حالی تو آشپزخونه مچت رو گرفتم که ظرف روغن رو گذاشته بودی زیر پات و داشتی میرفتی که از رو کابینت شیشه آبت رو برداری
حرف می زنی البته نه اینکه بتونی خاطره برامون بگی ولی با هر کلمه ای که میگی منظورت رو حداقل به من میرسونی مثلاً:
دو دو سه یعنی می خوای از یه جا بپری یا بدویی
للام یعنی سلام
انگشت اشارت رو می زاری رو زمین بعد همه انگشتات رو با هم باز می کنی می گی نـَــــــــــــــه یعنی کلاغ پر
به به که دیگه گفتن نداره یعنی یه چیز خوشمزه البته خدارو شکر خوش اشتهایی و تا حالا به غیر از فلفل و سیر همه چیز خوردی حتی فلفل دلمه ای خام و برگ کلم وسبزی خوردن و خلاصه هرچی نرمتر از سنگ
وقتی بهت میگم به مامان عسل بده لباتو میزاری رو لبام تا بوست کنم
وقتی چشمامو میبندم و دستامو میزارم رو صورتم که مثلا دارم گریه می کنم زود دستامو از هم وا میکنی میگی "دا" یعنی "دالی" این کارم خاله طاهره یادت داده
خلاصه اینکه آرزو می کردم کاش میشد لحظه به لحظه روزهای زندگیت رو ثبت کنم چون هر روز دلم واسه روز قبلی که با تو و شیرین کاریهات گذشت تنگ میشه دوستت دارم پسرک قشنگم